شهدا سال ۶۷ -زندگینامه مفقودالاثر حسن موسی زاده
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
حسن کبوتری بود که دانههای وصل را از کوی دوست چیده بود و جز پرواز اندیشهای دیگر در سر نداشت. سال ۱۳۴۱ در آشیانهای بهظاهر کوچک ولی در معنا بزرگ و میان افرادی مسلمان و علاقهمند به اسلام در نیریز دیده به جهان گشود. دوره ابتدایی را در دبستان بختگان سپری کرد و سپس جهت ادامه تحصیل به مدرسه راهنمایی بزرگی و پسازآن جهت اخذ مدرک پایان دوره متوسطه (دیپلم) به دبیرستان امام خمینی راه یافت. دوران کودکی وی...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
حسن کبوتری بود که دانههای وصل را از کوی دوست چیده بود و جز پرواز اندیشهای دیگر در سر نداشت. سال ۱۳۴۱ در آشیانهای بهظاهر کوچک ولی در معنا بزرگ و میان افرادی مسلمان و علاقهمند به اسلام در نیریز دیده به جهان گشود. دوره ابتدایی را در دبستان بختگان سپری کرد و سپس جهت ادامه تحصیل به مدرسه راهنمایی بزرگی و پسازآن جهت اخذ مدرک پایان دوره متوسطه (دیپلم) به دبیرستان امام خمینی راه یافت. دوران کودکی وی...
حال و هوای معنوی رزمندگان در عملیات کربلای پنج
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات کربلاي پنج »
آقای علی اکبر همتایی در مورد حال و هوای معنوی رزمندگان گردان کمیل در این عملیات میگوید(1-HAMTAYEE-14) حالات معنوی بچهها قابل توصیف نیست، صبح عملیات بچهها شروع به خواندن زیارت عاشورا کردند. زیارت عاشورا هم با حالتی ساده خوانده می شد، همه گریه می کردند و اشک میریختند. بطوریکه وقتی زیارت تمام شد و خواستیم صبحانه بخوریم بچهها میگفتند: امشب فلانی، فلانی و... شهید میشوند، همینطور هم شد، همان بچههایی که با سوز و گداز زیارت میخواندند، همه شهید...
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات کربلاي پنج »
آقای علی اکبر همتایی در مورد حال و هوای معنوی رزمندگان گردان کمیل در این عملیات میگوید(1-HAMTAYEE-14) حالات معنوی بچهها قابل توصیف نیست، صبح عملیات بچهها شروع به خواندن زیارت عاشورا کردند. زیارت عاشورا هم با حالتی ساده خوانده می شد، همه گریه می کردند و اشک میریختند. بطوریکه وقتی زیارت تمام شد و خواستیم صبحانه بخوریم بچهها میگفتند: امشب فلانی، فلانی و... شهید میشوند، همینطور هم شد، همان بچههایی که با سوز و گداز زیارت میخواندند، همه شهید...
رویای شهادت
دانشنامه دفاع مقدس »
آقای شریف شبانی از رزمندگان شهر مشکان نقل میکند که: قبل از شروع مرحله دوم عملیات روی خاکریز نشسته بودیم. بچهها با هم شوخی میکردند و بعضی از آنها میگفتند: شاید ما شهید شویم از ما دلگیر نباشید و ما را حلال کنید. یکی از برادرها به نام آقای حسین راحتی که خیلی شوخ طبع بود، گفت: بچهها من از این عملیات بر نمیگردم. به او گفتم: چطور فهمیدی، گفت دیشب خواب دیدم و مطمئن شدم که شهید میشوم!...
دانشنامه دفاع مقدس »
آقای شریف شبانی از رزمندگان شهر مشکان نقل میکند که: قبل از شروع مرحله دوم عملیات روی خاکریز نشسته بودیم. بچهها با هم شوخی میکردند و بعضی از آنها میگفتند: شاید ما شهید شویم از ما دلگیر نباشید و ما را حلال کنید. یکی از برادرها به نام آقای حسین راحتی که خیلی شوخ طبع بود، گفت: بچهها من از این عملیات بر نمیگردم. به او گفتم: چطور فهمیدی، گفت دیشب خواب دیدم و مطمئن شدم که شهید میشوم!...
من کار توی مشتم است
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در خط پدافندی فاو، یکی از برادران که موهای سرش بلند شده بود گفت: اگر کسی پیدا میشد و سر من را اصلاح می کرد، خوب بود. شهید اکبر میرزاده که در آنجا حضور داشت بلافاصله گفت: "من کار تو مشتم است[1] " و اصلاح میکنم. خلاصه آنکه وی آن برادر را نشاند و شروع به اصلاح موهایش کرد. اما چون برای اولین بار بود که آن شهید اقدام به اصلاح سر میکرد باعث شد تا قیافه آن...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در خط پدافندی فاو، یکی از برادران که موهای سرش بلند شده بود گفت: اگر کسی پیدا میشد و سر من را اصلاح می کرد، خوب بود. شهید اکبر میرزاده که در آنجا حضور داشت بلافاصله گفت: "من کار تو مشتم است[1] " و اصلاح میکنم. خلاصه آنکه وی آن برادر را نشاند و شروع به اصلاح موهایش کرد. اما چون برای اولین بار بود که آن شهید اقدام به اصلاح سر میکرد باعث شد تا قیافه آن...
زندگینامه جانباز علیرضا عابدی
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
علی رضا عابدی در تاریخ 1/4/1342 در خانوادهای مذهبی و عاشق اهل بیت علیهم السلام در شهرستان نیریز دیده به جهان گشود. از همان ابتدای کودکی به خواست دایی و همچنین به علت خوابی که مادرشان دیده بودند، فرزند نورسیده را علیرضا نامیدند. وی پس از گذراندن دوران خردسالی و کودکی، در سن 7سالگی مدتی در دبستان فرهنگ اسلامی و مدتی نیز دبستان فرهمندی دوره ابتدایی را گذراند. پس از دوران ابتدایی در مدرسه راهنمایی ولی عصر(عج) ثبت...
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
علی رضا عابدی در تاریخ 1/4/1342 در خانوادهای مذهبی و عاشق اهل بیت علیهم السلام در شهرستان نیریز دیده به جهان گشود. از همان ابتدای کودکی به خواست دایی و همچنین به علت خوابی که مادرشان دیده بودند، فرزند نورسیده را علیرضا نامیدند. وی پس از گذراندن دوران خردسالی و کودکی، در سن 7سالگی مدتی در دبستان فرهنگ اسلامی و مدتی نیز دبستان فرهمندی دوره ابتدایی را گذراند. پس از دوران ابتدایی در مدرسه راهنمایی ولی عصر(عج) ثبت...
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید علیرضا اکرامپور
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
ای رفیق! همچون قاصدکهای عاشق به پرواز در آی و نظاره کن به خون نشستن آلالههای سرخرنگ سرزمین ایران را که آواز ملکوتی فرشتگان را زمزمه میکنند و در سودای وصال دوست، سر و جان را یکباره به بازار شهادت میبرند. از میان آن قاصدکها، میتوان یکی چون علیرضا اکرام پور را به شمار آورد. همانی که در اولین روز از زمستان سال ۱۳۳۶ سرمای طبیعت را با نفس گرم خود طراوت بهاری بخشید و فضای خانواده مذهبی...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
ای رفیق! همچون قاصدکهای عاشق به پرواز در آی و نظاره کن به خون نشستن آلالههای سرخرنگ سرزمین ایران را که آواز ملکوتی فرشتگان را زمزمه میکنند و در سودای وصال دوست، سر و جان را یکباره به بازار شهادت میبرند. از میان آن قاصدکها، میتوان یکی چون علیرضا اکرام پور را به شمار آورد. همانی که در اولین روز از زمستان سال ۱۳۳۶ سرمای طبیعت را با نفس گرم خود طراوت بهاری بخشید و فضای خانواده مذهبی...
شهدا سال 66 -زندگینامه مفقودالاثر عوض بیگی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » مفقودالاثر عوض بیگی »
من چو مفلوکان نمیخواهم که در بستر بمیرم میروم تا همچو مردان در دل سنگر بمیرم بسیجی مفقودالاثر عوض بیگی ۱۳۱۷/۳/۱۰ در روستای بسترم چهارم از توابع آباده طشک نیریز، میان خانوادهای مؤمن و متعهد دیده به جهان گشود. وی از ابتدای کودکی زندگی سادهای را تجربه کرد و به دلیل فراهم نبودن امکانات آموزشی در روستا، موفق به فراگیری علم و دانش نشد. از همان سنین کودکی عشق و علاقه خود را به اسلام و مسلمین نشان میداد و...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » مفقودالاثر عوض بیگی »
من چو مفلوکان نمیخواهم که در بستر بمیرم میروم تا همچو مردان در دل سنگر بمیرم بسیجی مفقودالاثر عوض بیگی ۱۳۱۷/۳/۱۰ در روستای بسترم چهارم از توابع آباده طشک نیریز، میان خانوادهای مؤمن و متعهد دیده به جهان گشود. وی از ابتدای کودکی زندگی سادهای را تجربه کرد و به دلیل فراهم نبودن امکانات آموزشی در روستا، موفق به فراگیری علم و دانش نشد. از همان سنین کودکی عشق و علاقه خود را به اسلام و مسلمین نشان میداد و...
اعزام به اهواز جهت کمک به رزمندگان
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و بانوان »
در سال 1367 یک گروه 12 نفری از بانوان شهرستان نیریز به اهواز اعزام شدند. از این تعداد 8 نفر از شهر نیریز و 4 نفر از شهر آباده طشک بودند که اسامی آنان به شرح ذیل می باشد: 1- جهان خانم حسین زادگان: مادر شهیدان حبیب، محمد رضا و محمد حسین کردگاری 2- مخمل خارچین: مادر شهید ماجدی 3- نجیبه مرتضایی: خواهر شهید غلام مرتضایی 4- گل جان محمد جانی 5- صغری امینی 6- زینب زارع پیشه 7- بی بی گل معدلی 8- زهرا شاکر 9-...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و بانوان »
در سال 1367 یک گروه 12 نفری از بانوان شهرستان نیریز به اهواز اعزام شدند. از این تعداد 8 نفر از شهر نیریز و 4 نفر از شهر آباده طشک بودند که اسامی آنان به شرح ذیل می باشد: 1- جهان خانم حسین زادگان: مادر شهیدان حبیب، محمد رضا و محمد حسین کردگاری 2- مخمل خارچین: مادر شهید ماجدی 3- نجیبه مرتضایی: خواهر شهید غلام مرتضایی 4- گل جان محمد جانی 5- صغری امینی 6- زینب زارع پیشه 7- بی بی گل معدلی 8- زهرا شاکر 9-...
شهدا سال ۶۴ -وصیتنامه شهید محمدحسین نیک منش
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد محمد حسين نيک منش »
بسمالله الرحمن الرحیم ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه یقاتلون فی سبیلالله فیقتلون، فیقتلون وعداً علیه حقاً فی التوراتِ و الانجیلِ و القرآنِ و من اوفی بعهدهِ من الله فستبشروا ببیعکم الذی بایعتم به و ذلک هو الفوز العظیم. خدا جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده، آنها درراه خدا جهاد میکنند که دشمن دین را به قتل رسانند و یا خود کشته شوند. این وعده قطعی است بر خدا و...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد محمد حسين نيک منش »
بسمالله الرحمن الرحیم ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه یقاتلون فی سبیلالله فیقتلون، فیقتلون وعداً علیه حقاً فی التوراتِ و الانجیلِ و القرآنِ و من اوفی بعهدهِ من الله فستبشروا ببیعکم الذی بایعتم به و ذلک هو الفوز العظیم. خدا جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده، آنها درراه خدا جهاد میکنند که دشمن دین را به قتل رسانند و یا خود کشته شوند. این وعده قطعی است بر خدا و...
مرارتها و مشقت های عملیات والفجر ده
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات والفجر ده »
آقای محمد زاده در مورد مشقاتی که رزمندگان شهرستان نیریز در این عملیات متحمل شدند میگوید: بچهها اصلا" سنگر اجتماعی نداشتند، بلکه گودالی حفر کرده بودند و شبها در این گودالها، پلاستیکی روی خودشان میکشیدند تا کمتر خیس شوند و به این شکل استراحتی میکردند. از نظر غذا هم فقط غذای سرد مثل کنسرو و کمپوت داده میشد، آن هم شب هنگام ماشین تدارکات میآمد غذای سرد را تحویل میداد و بر میگشت. از نظر آب هم از آب...
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات والفجر ده »
آقای محمد زاده در مورد مشقاتی که رزمندگان شهرستان نیریز در این عملیات متحمل شدند میگوید: بچهها اصلا" سنگر اجتماعی نداشتند، بلکه گودالی حفر کرده بودند و شبها در این گودالها، پلاستیکی روی خودشان میکشیدند تا کمتر خیس شوند و به این شکل استراحتی میکردند. از نظر غذا هم فقط غذای سرد مثل کنسرو و کمپوت داده میشد، آن هم شب هنگام ماشین تدارکات میآمد غذای سرد را تحویل میداد و بر میگشت. از نظر آب هم از آب...